جزیره من
جزیره من

جزیره من

ره عشق


تا نیست نگردی ره هستت ندهند

این مرتبه با همت پستت ندهند

چون شمع قرار سوختن گر ندهی

سر رشته ی روشنی به دستت ندهند

کی بود در راه عشق آسودگی

سر به سر در دست و خون آلودگی

تا نسازی  بر خود آسایش حرام

کی توانی زد به راه عشق گام


یخ بهایی)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد