جزیره من
جزیره من

جزیره من

یاقوت سبز...



زیتون علی آباد








نظرات 5 + ارسال نظر
هوادار شنبه 20 دی‌ماه سال 1393 ساعت 11:28

دنیایم را
می دهم
برای لبخندت...

هراسی نیست
شاد که باشی
دوباره
دنیا
ازان من است

هوادار شنبه 20 دی‌ماه سال 1393 ساعت 11:29

مداد رنگی ها مشغول بودند به جز مداد سفید ،
هیچکس به او کار نمیداد همه میگفتند : تو به
هیچ دردی نمیخوری. یک شب که مداد رنگی ها
تو سیاهی شب گم شده بودند ، مداد سفید تا صبح
ماه کشید ، مهتاب کشید و آنقدر ستاره که کوچک
و کوچکتر شد . صبح توی جعبه مداد رنگی ،

جای خالی او با هیچ رنگی پر نشد ...
به یاد هم باشیم شاید فردا ما هم نباشیم

هوادار شنبه 20 دی‌ماه سال 1393 ساعت 11:30

آرام باش

توکل کن

تفکر کن

سپس آستین ها را بالا بزن،

آنگــــــاه

دستان خدا را می بینی

که زودتر از تو دست به کار شده اند...

هوادار چهارشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 08:48

چقدر خوبه بعضی از آدما بدونن که اگر چیزی رو به روشون نمیاری
“از سادگی نیست”
شاید دیگه اونقدر واست مهم نیستن که روشون حساس باشی !!!

محمدرضا سه‌شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 20:54 http://katoul-afraz.persianblog.ir

سلام
به هرکس که می نگرم در شکایت است ،

درحیرتم که لذت دنیا به کام کیست؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد