شهید فرهاد شعیبی علی آبادی
« تمامی فکرهایم را کرده بودم، مصلحت اسلام و مملکت قرآنی ما این بود که
در جبهه ها حضور پیدا کنم. تهران و محیط شهری برایم تنگ بود، دائماً در رنج و اذیت
بودم. رفتم تا جای مرتضی، جمال و فرهاد را پر کنم، اسلحه بر زمین افتاده آنها را
برادرم و عَلَم اسلام را به دست گیرم و به سوی دشمن هجوم برم. »